▪️ خیلی سرخورده و ناراحتم که عناوین پستهای وبلاگم ادبی نیستن و یه مشت تاریخن! ای ایموجیهای خنده، کجائید که خنده مرا از سر تمسخر و مضحکه به خواننده نشان دهید؟ فکر کنم زندگی بدون ایموجی یه کم سختتر بشه. ولی خب تو وبلاگ که به نظرم استفاده از ایموجی چیز چندان جالبی نباشه.
▪️ یه کتابی که اخیرا تمومش کردم، باشگاه پنج صبحیها بود. خیلی داشت از روشش صحبت میکرد و خیلی به محتواش مطمئن بود. بالاخره به امتحانش میارزید با این همه تعریفی که کرده بود! خلاصه پنجشنبه برای اولین بار (که یک معجزه بود) ساعت پنج صبح بلند شدم و چیزی که گفته بود رو عمل کردم. مثلا ۲۰ دقیقه اول صبح رو باید ورزش شدید کنی تا چندتا هورمون تو بدن ترشح بشه که تو طول روز خیلی به آدم کمک میکنه و آدم مثل قبل کسل و بیحال و خسته و افسرده نیست! و واقعا جواب بود! من بعد از ورزش، تا ساعت هفت و نیم شب که تو ماشین بودیم به مقصد جایی، اصلا احساس خواب نکردم و به محض این که دیگه کاری برای انجام دادن نبود (موقعیت داخل ماشین) خوابم برد :) نکته جالب اینجا بود که تا اون لحظه احساس خوابآلودگی نمیکردم و انگار بدنم تا تشخیص داد که الان دیگه کاری برای انجام نیست، زود خوابش برد. خلاصه تجربه قشنگی بود و ترغیب شدم که دوباره انجامش بدم و اگه همینجوری نتایج جالب و قشنگ ببینم، سعی میکنم به عنوان یه عادت تثبیتش کنم که راجع به اینم صحبت کرده بود که چجوری یه عادت رو تثبیت کنیم و چند روز طول میکشه. میگفت این اعداد و ارقام رو فلان و بهمان دانشگاه از آزمایشها به دست آوردن! ما که نمیدونیم. ولی به نظرم ارزش امتحان کردن داره. حداقل از سحرخیزی کسی ضرر نمیبینه.
به قول اجنبیها It would't hurt یا I have nothing to lose که اولی یک مقدار دروغ قاطیشه چون پنج صبح بلند شدن دردناکه و دومی هم، وایب کسی که میخواد خودشو بکشه داره :) ولی خب چه کنیم؟ ادبیاته و همینشه که قشنگه.
▪️ امروز با بچهها رفتیم گیمنت، خیلی لذتبخش بود. هرچند کلا باختیم! ولی خب خودِ بازی لذتبخش بود و حقیقتا زیاد برام مهم نیست اگه ببازم. هرکسی، هرچیزی رو که زیاد بازی کنه تو اون بازی حرفهای میشه، من بیشترین چیزی که بازی کردم بازیهای هک اند اسلش بودن که خدا رو شکر اصلا کسی هم پیدا نمیشه که بشه باهاش رقابت کرد و اگه هم بشه احتمالا خود بازی این قابلیت فایت دو تا پلیر رو نداره.
و تمام...