دهه هشتادی‌ای که مثل دهه شصتی‎‌ها زندگی کرد

یک ویدیو می‌دیدم از برخورد یک خانم دندانپزشک با یک کودک! احتمالا تخصصش در این بوده که کودکان را برای اتفاقات بعد آماده کند. خلاصه کاری ندارم، کلی عملیات روانی با کلی اسباب بازی و نمک ریختن روی کودک انجام می‌داد و کودک هم آب در دلش تکان نمی‌خورد! حالا من...

دندان‌های شیری من نمی‌افتادند. حتی تا به الان دندان‌های آسیابم نیفتادند و انگار که از همان اول دائمی بودند. دندان عقلم جایی آن‌پشت‌ها که با چشم قابل دیدن نیست و فقط عکس رادیولوژی نشان می‌دهد، کامل و آرام و زیبا جا خشک کرده، ولی هنوز دندان‌های آسیاب من نیفتادند و گویی که از همان اول دائمی بودند. به همین خاطر هم بیشترین خرابی‌های ظاهری برای این دندان‌های آسیاب است! با این حال دو دندان شیری‌ام (یعنی شیری سابق!) تا به کنون عصب‌کشی شده. خدا رو شکر که آسیاب‌هایم آسیب جدی‌ای ندیدند.

دوازده سالم بود که رفتیم دندانپزشکی! آن دکتر حرامزاده حتی صبر نکرد که بی‌حس شود! بی‌ناموس شاید فکر می‌کرد من دروغ می‌گویم! این روزها که می‌روم دندانپزشکی دو تا سه بار بی‌حسی میزنند تا عمل کنند. یا شاید هم باید بیشتر از بقیه صبر کنم که بی‌حس شود. خلاصه دندان را با چه ضرب و زوری کشید و من تا خانه داشتم شبیه اهل بیت حسین (ع) گریه می‌کردم. کاری ندارم بعد چند ساعت بالاخره آرام شدم. شب خوابیدم و صبح که بیدار شدم فکر می‌کنید با چه صحنه‌ای رو به رو شدم؟ کل لباسم خونی بود! طی شب خون از دهان یا دماغم ریخته بود بیرون و کل لباسم خونی شده بود. از بس روز سختی داشتم که حتی در خواب متوجه‌ش هم نشده بودم. تا آن موقع و حتی بعد از آن هم این میزان خون از خودم روی لباس‌های ندیده بودم. یا مثلا من از هفت سالگی تا هفده سالگی در مدرسه کتک خوردن از عوامل مدرسه را تجربه کردم. دردناک‌ترین‌شان آن‌هایی نبود که نیروی بیشتری داشت! آن‌هایی بود که الکی زدند. کاری ندارم بگذریم.

آره خلاصه! من اینجوری زندگی کردم و تنها هم نیستم. از من زیاد است. منتها بندگان خدا صدایشان در نمی‌آید و مثل دیگر دهه هشتادی‌هایی که بیشتر مایل به دهه نود هستند و غر می‌زنند و نغ نغ می‌کنند نیستند! وبلاگ ندارند. چنل دیلی ندارند. فالوورهای زیادی ندارند. مثل من چسناله نمی‌کنند. خیلی‌هایشان الان دارند نان می‌برند سر سفره خانواده‌شان و قرار نیست کار بزرگی در دنیا انجام دهند. دهه‌هشتادی‌هایی وجود دارند که با وجود اختلاف عقیده شدید، می‌نشینند کنارت و با تو سیگار می‌کشند! در حالی که یک عده حتی حوصله شنیدن حرف ندارند! بعد می‌گویند اینان دهه هشتادی‌اند و با دیگر دهه هشتادی‌ها جمع می‌بندند. احمق نباشید! دهه هشتاد هیچ فرقی با هیچ دهه دیگری ندارد. نمی‌شود برای همه یک نسخه نوشت. همه‌شان احمق نیستند، همه‌شان هم آزاد و باحال و خفن نیستند. آن‌هایی که فکر می‌کنند آزاد هستند لزوماً عاقل نیستند و آن‌هایی که قانون‌مدارند، احمق نیستند. درون دهه هشتاد مملوء است از آدم‌های احمق و فهمیده و کاری و تنبل و سالم و معتاد و ورزشکار و کوفت و زهرمار همچنان که در طول کل تاریخ بوده و هست! کسی که گفت دهه هشتادی‌ها بهتر از متولدین دیگر دهه‌ها هستند احمق است. کسی که گفت دهه هشتادی‌ها احمق هستند هم احمق است. چون دهه هشتاد یک نفر نیست که بشود برایش یک نسخه نوشت. نمی‌شود یک دهه هشتادی غرغروی لوس با شلوار پاره‌پوره را با دهه هشتادی که دارد کار می‌کند و سر سفره زن و بچه نان می‌برد و شلوارش هم راسته است، یکی کرد. والسلام...

  • ハミド・レザ
  • سه شنبه ۱۸ تیر ۰۴

We're all living in Amerika

این که دستاوردهای نظامی ما و میزان خسارت وارده بر اسرائیل را کوچک جلوه می‌دهند و عملکرد اسرائیل یا آمریکا را بزرگ جلوه می‌دهند اذیتم می‌کند. من همیشه فکر می‌کردم بیشترین سانسورها در ایران است، اما کاشف به عمل آمده که بیشترین سانسور را اسرائیل دارد و ایضاً آمریکا. البته که رسانه و میدیای قوی‌ای هم دارد. خدا می‌داند چقدر از این اکانت‌هایی که کامنت فارسی ضد ایرانی می‌گذارند، اسرائیلی یا غیر ایرانی هستند صرفا برای ناامید کردن و خالی کردن دل مردم. ترامپ مثل بچه‌ها با خبرگزاری‌های خود آمریکا دعوایش شده که چرا حرف‌های مرا باور نمی‌کنید؟ عجب دلقکی است این رئیس جمهور آمریکا! امیدوارم این را در تاریخ بنویسند که در حالی که رئیس جمهور ایران (فارغ از عملکرد خوب یا بدش) باسوادترین و تحصیل‌کرده‌ترین رئیس جمهور تاریخ کرۀ زمین است، در همین زمان رئیس جمهور آمریکا یک دلقک تمام عیار 24 ساعته بود.

چرا همه جا و همه چیز باید دست آمریکا و آمریکایی باشد؟ چرا ما نمی‌توانیم خودمان باشیم؟ چرا بدشان می‌آید که ما دوتا ارتش قدرتمند داریم؟ چه مشکلی دارد ما نیروگاه اتمی و انرژی هسته‌ای داشته باشیم؟ مشکلی دارد ما هم در فیزیک و شیمی پیشرفت کنیم؟ یا باید از آمریکا اجازه بگیریم؟ چرا آمریکا از آن سمت کره زمین، آمده و این سمت کره زمین و پایگاه نظامی برقرار کرده؟ آخه بی پدر و مادر! ما با کشور تو چیکار داریم که آمدی این سمت کره زمین؟ گم شو کشور خودت دیگر. تو خودت به اندازه کافی مشکل داری. اسرائیل چه ربطی به تو دارد آخه؟ میخواهی اینجا را تصرف کنی؟ شرمنده. احساس می‌کنم این جنگ‌ها جنگ‌های مذهبی است نه ملیتی یا کشوری! وگرنه یک آمریکایی با یک اسرائیلی چه نسبتی می‌تواند داشته باشد جز این که برای پیشرفت در کشور خودشان از یک عده موش یهودی کمک گرفته باشند. می‌گویند هالیوود و هرچی سایت پورن هست دست یهودی‌هاست. گاهی اوقات می‌گویم شاید حق با هیتلر بود و آدم بده داستان را با آدم خوبه داستان عوض کردند برای ما. عیبی ندارد. کار ناتمام آلمان را ایران تمام می‌کند. هرچند آلمان الان یک آبروریزی به تمام معناست.

بعد فردا می‌گویند چرا میگویید مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل. چه بگوییم؟ بگویم ممنونیم که به کشور ما حمله نظامی کردید؟ ممنونیم که ما را چهل ساله تحریم میکنید؟ بعد یه عده احمق خوش باور فکر می‌کنند مشکل از جمهوری اسلامی است و آمریکا و اسرائیل دلشان برای مردم ایران ضعف می‌رود و عاشق چشم و ابروی مردم ایران هستند. به همین خیال باشید. یکسری هم میگویند کشورمان نباید انرژی هسته ای داشته باشد. بعد میگویند ما چرا ماشین‌های مدل بالا نداریم یا فلان مشکل را داریم. مشکلات از همین نداشتن‌ها نشئت میگیرند. آن‌جا که دلشان میخواهد میگویند چرا نداریم آنجا که دلشان نمیخواد میگویند چرا داریم. این روزها آدم‌های دوقطبی و چندقطبی خیلی زیاد داریم.

 

 

پ.ن: عنوان از آهنگ Amerika از رامشتاین

  • ハミド・レザ
  • شنبه ۸ تیر ۰۴

حالا می‌توانیم گریه کنیم

یک جمله‌ای در ذهنم بوده و هست و نمی‌دانم اولین بار کجا شنیدم و از چه کسی شنیدم. می‌گفت وسط جنگ نمی‌شود عزاداری کرد. راست می‌گفت. حالا که آتش بس شده و فرصتی پیش آمده، الان می‌شود عزاداری کرد. برای تمامی نظامی‌هایی که از دست دادیم، برای تمامی مردان غیر نظامی، مخصوصا برای زنان و کودکانی که کشته شدند. ویدیوی گریه مردی روی تخت بیمارستان جگرم را سوزاند. هم زنش را از دست داده بود و هم دخترش را. جگرم سوخت. حامیان جنبش زن زندگی آزادی کدام گوری بودند؟ فمنیست‌ها چرا لال شدند؟ حامیان حقوق ملت و منتقدان حکومت چرا خفه خون گرفتند در این مدت؟ این‌هایی که کشته شدند، زن و دختر و آدم نبودند؟ این جنگ هرچقدر که بد بود، ضمن درگیری با دو قدرت هسته‌ای دنیا، قدرتمان را به جهانیان نشان داد. مردم کل دنیا در اینترنت از ایرانی‌ها حرف میزنند و حالا ایرانی‌ها می‌توانند سرشان را بیشتر از قبل در برابر دیگر ملت‌ها بالا بگیرند و یک عده وطن‌فروش هنوز درگیرند. این جنگ هرچقدر که بد بود، چهره حقیقی انسان‌ها و گروه‌ها و حزب‌ها را نشان داد. وطن فروش‌ها و خائنین و ترسوهایی که حتی به خاطر از دست دادن یک فالووئر حاضر نشدند حتی یک استوری بذارند و خفه خون گرفتند و ترسوهایی که وطن را مقصر می‌دانند به خاطر جنگ عین مور و ملخ ریختند بیرون و چه خیل ایرانیان نخبه و غیرنخبه‌ای که خارج از کشور، طرف کشور را گرفتند. دیگر تمام شد. حالا می‌توانیم عزاداری کنیم. حالا می‌توانیم گریه کنیم در غم از دست دادن زن‌ها و کودکان، مخصوصا در غم کسانی که زنده ماندند و این‌ها را از دست دادند و الان آرزوی مرگ می‌کنند و گریه‌شان جگر آدم را کباب می‌کند. آری این جنگ خیلی چیزها داشت. حالا می‌توانیم گریه کنیم.

  • ハミド・レザ
  • پنجشنبه ۶ تیر ۰۴

می‌توانستیم...

خواستم وبلاگم در بیان را حذف کنم، دیدم بلاگفا هم کار نمی‌کند. پشیمان شدم. بیان می‌توانست نجات دهنده ما از این شرایط باشد اما بیان هم نابود شد. انگار ایران ایده‌های خوب را همیشه نادیده می‌گیرد. با دایی‌ام راجع به پیشرفت کشورها صحبت می‌کردیم. نظر من این بود که خب، اگر ژاپن، ژاپن شد، به خاطر حمایت‌های آمریکاست و ساکت بودن خود دولت ژاپن! اگر فلان کشور فلان کشور است به خاطر این است که پشتش گرم است. کدام کشور می‌تواند مثل ایران با تمام این تحریم‌ها و قطعی‌ها و قحطی‌ها اینقدر دوام بیاورد! (چند ماه پیش بود این صحبت) حالا اضافه کنم که ابرقدرت‌ترین کشور یا به عبارتی گنده‌گوز کرۀ زمین به علاوه گنده‌گوز خاورمیانه به ما حمله کردند و ما انگار نه انگار. مردم جهان عرب چه عشقی می‌کنند از دفاع و حمله ایران. انگار دارند فوتبال بوندسلیگا را تماشا می‌کنند به سرمربی‌گری پپ گواردیولا یا خوزه مورینیو. یک پست خنده‌دار دیدم از این که آمریکا ایران را زده بود و قبل از آن ایران کل سایت‌های هسته‌ای را تخلیه کرده بود به جایی که عقل جن هم نمی‌رسد و چقدر اعراب خوشحال بودند! انگار برای آنهاست! درست است که شاید نتوانستیم هواپیماهای آمریکا را رهگیری کنیم، اما از قبل خالی بود و آمریکا خالی زد. مثل این که هیچ‌کدام از تجهیزات و هیچ کدام از مواد شیمیایی هیچ آسیبی ندیده‌اند و منتقل شده بودند. یا به قول شهید عباسی تمام زیرساخت‌ها را هم بزنند اتفاقی نمی‌افتد، چون این دانش در مغز انسان‌هاست نه در سایت‌های هسته‌ای. بگذریم. اما دایی‌ام می‌گفت ربطی به حمایت آمریکا ندارد. این که ایران عقب افتاده ربطی به تحریم آمریکا ندارد، مشکل از داخل است. منظورش این بود که حتی اگر آمریکا هم پشت ما بود، باز ما همین بودیم که بودیم. چون انگار ذاتا نمی‌خواهیم سریع پیشرفت کنیم. آرشام بهمن نژاد نوشته بود که روسیه که یک کشور دهقانی بود فقط طی ده سال تبدیل شد به یک کشور صنعتی و ایران بعد از نزدیک به نیم قرن هنوز نتوانسته آنگونه شود. چه میدانم؟ شاید واقعا اسلام جلوی پیشرفت سریع را می‌گیرد. شاید مشکل از سیاست‌مداران ما است. کی می‌خواهیم از این لاک دفاعی مسخره در بیاییم و رو به جلو حرکت کنیم و از ایده‌ها حمایت؟ داشتم از بیان می‌گفتم. بیان الان می‌توانست یک سرویس ایمیل‌دهی داشته باشد (هدهد) و بهترین سرویس ایمیل‌دهی ایران تبدیل شود. می‌توانست بهترین موتور جستجوی ایرانی را داشته باشد و می‌توانست در کنار این‌ها (همانطور که بهترین سرویس وبلاگ‌دهی است) بهترین اپلیکیشن ارتباطی را در ایران به وجود بیاورد که بشود رقیب جدی تلگرام و اینستاگرام و واتسپ و... اما...

از این اما و اگرها خیلی زیاد است در ایران! اکثر این اما و اگرها هم به خاطر رفتار جمهوری اسلامی الان در اروپا و آمریکا به بالفعل تبدیل شدند و یک ای کاش بزرگ و حسرت در دل بعضی‌ها گذاشتند. آن‌ها را مقصر نمی‌دانم. مقصر اصلی را کسی می‌دانم که پذیرایی خوبی از این‌ها نداشت و باعث شد کشور به این روز بیفتد. می‌توانستند کاری کنند که اینترنت ملی با غیرملی برایمان فرقی نداشته باشند. ولی نه اپلیکیشن ارتباط جمعی خوبی داریم، نه جایگزینی برای این‌ها. اگر همان روزهای اولی که اینستاگرام داشت در ایران فراگیر می‌شد و اینستاگرام داشتن هنوز عادی نبود و ما همدیگر را مسخره می‌کردیم (مثل تیک تاک الان) و می‌گفتیم پسری که اینستاگرام دارد فلان است، اگر همان زمان اینستاگرام را از دور خارج می‌کردند و به جای حذف لنزور، آن را پیشرفت می‌دادند، الان مردم ایران به جای خماری کشیدن در اینترنت ملی، از برنامه‌های داخلی جایگزین استفاده می‌کردند بدون کوچکترین احساس نیازی به برنامه‌های خارجی. مثلا ما چرا به سرویس‌های وبلاگ‌نویسی خارجی احساس نیاز نمی‌کنیم؟ چون از این نظر اغنا شدیم و نیازی نداریم. همه چیز می‌توانست اینگونه باشد. اما نشد. اما نشد. اما نشد و نشد که نشد...

خلاصه به ایرانی بودنتان افتخار کنید که ایران قابلیت این را داشت در دنیا بهترین شود بدون کوچک‌ترین احساس نیازی به خارج از خودش. این یک رویا یا تخیل یا یک پیش‌بینی مذهبی احمقانه از وقایع دنیا نیست. این واقعیت جامعه و کشور ماست. اما این واقعیت، الان نیست و "می‌توانست" باشد. فقط به خاطر داشتن این پتانسیل به خودتان افتخار کنید. همین. این‌ها در واقعیت وجود ندارند. دلایل اثبات حرفم نیز بسیار است. مثلا همانطور که ما رسیدیم به غنی‌سازی اورانیوم  و علم نانو و غیره و غیره، همانطور هم می‌توانستیم بهترین اینترنت ملی در دنیا را داشته باشیم. بدون این که احساس کنیم حصاری دورمان کشیده‌اند. همانطور که وقتی در بیان می‌نویسیم احساس نمی‌کنیم حصاری دورمان کشیده باشند. 

پ.ن: یک پست دیگر در فضای مجازی منتشر شده بود که مردم آمریکا دور ایالاتی که به ترامپ رای داده بودند را خط کشیده بودند و نوشته بودند ایران اگر میخواهی آمریکا را بزنی این ایالات را بزن. حالا یا نمی‌دانند یا شوخی می‌کنند ولی این که تمام مردم دنیا چنین دیدی به ما پیدا کردند و با قدرت ما حال می‌کنند خیلی باحال است. از تصاویر اصابت موشک کلیپ می‌سازند و آهنگ میسازند و عشق می‌کنند. فقط کاش ما هم این باحال بودن را در داخل با برنامه‌های بومی خودمان داشتیم و با ملی شدن اینترنت چیز خاصی احساس نمی‌کردیم. چون نسخ اینترنت بودن بدجوری اذیتم می‌کند این پست را نوشتم. الان رسما کسانی که در کمپ، ترک اعتیاد می‌کنند را درک می‌کنم.

دیگر به آن دو نفر منحوس در دنیا فحش نمی‌دهم که خاطرتان آزرده نشود. کل دنیا فهمیدند چقدر مادرشان خراب است. ضمناً این فحش‌های ناموسی و خارمادری که به نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اینستاگرام می‌دهند خیلی لذت بخش است. انگار تراپی است. یکی رفته بود در دایرکت آن حرامزاده و فحش‌هایی داده بود و ابداع کرده بود که تا کنون وجود نداشت. خیلی خنده دار بودند.

  • ハミド・レザ
  • دوشنبه ۳ تیر ۰۴

یا مرگ یا سرزمین مادری

جمعه ۳۰ خرداد. الان ساعت ۳ نصفه شب است. نیم ساعت پیش با صدای انفجار برای چندمین بار در هفته اول جنگ از خواب بیدار شدیم. یا هفته اول که چه عرض کنم، شروع هفته دوم جنگ. بیدار که چه عرض کنم، بیشتر ما را می‌پرانند تا بیدار کردن. آن نتانیاهوی مادرجنده ما را از خواب می‌پراند به این علت که احتمالا احساس نارضایتی اجتماعی‌مان بالا برود و به اهدافش نزدیک‌تر بشود. روز نمی‌زند، شب می‌زند، که با صدای انفجار بی‌خواب کند و ما را از حکومت ناراضی. شاید هم یکی از همین شب‌ها ما را بزند.

چندین بار از استان‌های مختلف به ما زنگ زدند. از همه محبت‌آمیزتر دختردایی‌ام بود (که روزگاری رویش کراش داشتم) و درخواستش وسوسه‌انگیز بود. بیایید پیش ما. ترک کنید تهران را. شرمنده دختردایی عزیز و دوست‌داشتنی‌ام، نمی‌توانم. بهانه و  علت خوبی برای ترک تهران ندارم. می‌دانی طنز ماجرا کجاست؟ من از زندگی در تهران متنفرم و دلم نیز برای مشهد لک می‌زند. اما الان اصلا نمی‌توانم تهران را ترک کنم. میخواهید رک و راست بگویم؟ هنوز آنقدر بی‌غیرت نشدم که به خاطر حرف نتانیاهوی مادرجنده و ترامپ سگ‌ننه تهران را ترک کنم. (کسانی که تهران را ترک کردند سرزنش نمی‌کنم، مخاطب حرف‌ها فقط خودمم)

حرف مردم که به تخم چپم هیچ‌گاه نبوده. ولی حرف خودم چه؟ فردا به خودم انگ ترسو و بزدل بودن نخواهم زد که بزدل ترسو، فرار کردی و ترسیدی؟ اینقدر ادعایت می‌شد! از پادگان ارتش فرار کردی فکر کردی خیلی جرئت داری؟ نه! نمی‌توانم این انگ‌ها و بازخواست‌ها را از خودم تحمل کنم. فقط به این خاطر نمی‌روم که یک، حرف دشمن برایم اعتباری ندارد و در صورت دستور تخلیه توسط دولت یا نیروهای مسلح، آن موقع "شاید" تخلیه کردم. در ثانی، فکرش را بکنید خانه‌مان را زدند و ما زنده ماندیم. دقیقا زنده ماندن در آن شرایط چه توفیری دارد؟ دوست دارم با کتاب‌های حاصل از دست رنج نویسندگی‌ام دفن شوم زیر آوار خانه‌ای که پدر کارگرم با حقوق مافوق حلالش آن را طی نزدیک به بیست سال خرید. در ثالث، فرار در شرایط جنگی، برای من حکم جرم را دارد. انگ بزدلی و ترسویی را دارد. دوست دارم کمکی کنم. حالم از بسیجی‌ها بهم می‌خورد، اما دوست دارم به ارتش، دولت، هلال احمر یا جایی کمک کنم.

حالا می‌دانی طنز دیگر ماجرا چیست؟ اسرائیل پیام داد که منطقه ۳ و چند روز بعدش منطقه ۱۸ را تخیله کنید. نام محله‌مان را هم در لیست اهدافشان دیدم. "شهرک شریعتی" اما می‌دانید چه اتفاقی افتاد؟ مردم به تخمشان که نبود هیچ، تازه انگشت وسط یا چه بسا انگشت شستشان را به نشانه ارادت به مادر نتانیاهو و ترامپ نشان دادند. تخلیه نشد که نشد و مردم به زندگی عادی خود ادامه دادند. تازه اخبار را شنیدی دارلین؟ ما اف ۳۵ زدیم. آمریکا گوه‌خوری زیادی می‌کرد ولی ما ۴ تا زدیم. شاید نتوانیم همه‌شان را بزنیم، اما‌ اف ۳۵ آن هم ۴ تا آبروریزی بزرگی برای آمریکاست. تازه، ارتش ما خلبان اسرائیلی اسیر گرفته. می‌گویند اسرائیل غزه شده و اروپایی‌ها در حال ترک فلسطین اشغالی هستند. یعنی تاریخ جنگ دنیا را ببین چقدر ناگهان کن‌فیکون شد. کسی که این‌ها را باور نکند آدم بی‌ایمان و در شرایط بحرانی می‌تواند حرامزاده باشد. دولت شاید به مردم دروغ بگوید اما ارتش ابدا. و ایضا ... ننه‌ی نتانیاهو. نبودی ببینی چه جنگ ستارگانی هر شب بالای سرمان است! رسما فیلم استاروارز زنده داریم و دم پدافند ایران گرم. دست‌مریزاد

مرد جنگ را روز جنگ مشخص می‌کند. مرد را از نامرد و علی‌الخصوص وطن‌فروش را از وطن‌پرست. و اما وطن‌فروش کیست و وطن‌پرست کیست؟ وطن‌فروش یعنی در شرایطی که به خاکت تجاوز شده، به فکر اختلافات قبلی و داخلی باشی. این یعنی وطن‌فروشی. هرکسی در این شرایط، به جمهوری اسلامی فحش بدهد یا به دلیل اختلافات گذشته با آن همکاری نکند، خائن و مستحق مرگ است. من خودم به شخصه حالم از نحوه مردمداری جمهوری اسلامی بهم می‌خورد و مدیریتش را پشیزی ارزش قائل نیستم. ولی بحث کشور و ملت جداست از دولت و نوع حکومت. اگر کسی الان با جمهوری اسلامی ضدیت کند به خاطر این که فرصت را غنیمت شمرده، حرامزاده است به معنای واقعی کلمه. یک عده کودک‌عقل بی‌مغز که در شرایط جنگی به فکر حجاب و گشت ارشاد و نفرتشان نسبت به جمهوری اسلامی هستند و جیره‌خور پهلوی بی‌ناموس. که پهلوی اگر ناموس داشت، نمی‌گذاشت مرز ایران کم شود. می‌گویند ما فراموش نمی‌کنیم! خب به ...رم که فراموش نمی‌کنی بزغاله خائن. نه فقط این‌ها، کسانی که الان به فکر این هستند که اگر رئیس‌جمهور فلانی بود، آن‌ها هم دست کمی از این خائنین ندارند. به شخصه اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم، و هزار بار بین این دو شخص مشخص انتخابات برگزار شود، باز هم به همین شخص رای خواهم داد که از آن دیگری و تفکرش و طرفدارانش بیزارم و برائت می‌جویم.

اما وطن‌پرست کیست؟ آدم دیندار؟ هیچ ربطی ندارد. وطن‌پرستی و غیرت هیچ ربطی به دینداری ندارند. چه دیندارانی که تهران را رها کردند برای حفظ جانشان و چه انسان‌های معمولی که در تهران ماندند چون جایی ندارند و جایی وطن نمی‌شود و وطن نه به معنای کشور که به معنای خانه و در انگلیسی کلمه Home که چیزی نمیتواند جایگزینش شود. من کانالی در تلگرام را دیدم که محتوای همجنس‌گرایانه (فیلم پورن) منتشر می‌کرد. کارش این بود. به محض شروع جنگ فعالیتش را متوقف کرد و در پیامی نوشته بود هنوز اینقدر بی‌غیرت نشدیم که در این شرایط به فکر خودمان باشیم. تو را به خدا نگاه کن! از دور نگاه کنی فکر‌ می‌کنی این شخص دارد با پورن خفه می‌شود. آن هم چه پورنی؟ پورن عادی؟ نه! پورن غیرعادی همجنس‌گرایانه. اما الان آمده و در کانالش از کشورش و حکومتش که در این شرایط و برای دشمن خارجی فرقی ندارند و یکی هستند، حمایت کرده. خوشا به غیرتت که ایلی از دینداران شاید این غیرت تو را نداشته باشند. غیرت و وطن‌پرستی و دیدن حق از کجا نشئت می‌گیرد؟ از اعمال انسان؟ افکار انسان؟ ژنتیک؟ حرامزادگی و حلا‌ل‌زادگی؟ میزان آی کیو؟ نمیدانم ولله که نمی‌دانم. درست است که بیشتر خائنین ضد جمهوری اسلامی بودند، اما خیل عظیم مخالفان دولت و حکومت وطن‌پرست بودند. همان قشر خاکستری که تصمیم گرفتند فعلا پشت نیروهای مسلح کشورشان باشند. فقط می‌دانم انسان‌ها در شرایط سخت و حرامزادگان خودشان را در شرایط جنگی نشان می‌دهند. چقدر از اپوزیسیون‌ها افتخار کردند به ایران و چقدر از داخلی‌ها که هنوز درگیر بازی‌های بچگانه خودشان هستند. در شرایط جنگی هشتگ راه انداختند نه به جمهوری اسلامی!! هشتگ درست این بود که : نه به مادرجندگی! وگرنه تنها چیزی که الان از ما دفاع می‌کند، همین جمهوری اسلامی منفور است. 

نمی‌دانم زنده می‌مانم که اهدافم را پیگیری کنم یا خیر. یا چند روز به عمرم باقی مانده. فقط دوست دارم با تمام وجودم فریاد بزنم: ...ِ ننه‌ی نتانیاهو و تمامی خائنین به مملکت که از زمان هخامنشیان تا کنون هرچه می‌کشیم از این مادرقحبه‌هاست. هرکسی هم که فکر می‌کند برای دشمن خارجی، فرقی بین پهلوی و جمهوری اسلامی و ساسانیان و هخامنشیان است، آن شخص هم از عقل بی‌بهره است. 

خب، هوا روشن شد و دیگر صدایی نمی‌آید.

  • ハミド・レザ
  • جمعه ۳۱ خرداد ۰۴