یک ویدیو می‌دیدم از برخورد یک خانم دندانپزشک با یک کودک! احتمالا تخصصش در این بوده که کودکان را برای اتفاقات بعد آماده کند. خلاصه کاری ندارم، کلی عملیات روانی با کلی اسباب بازی و نمک ریختن روی کودک انجام می‌داد و کودک هم آب در دلش تکان نمی‌خورد! حالا من...

دندان‌های شیری من نمی‌افتادند. حتی تا به الان دندان‌های آسیابم نیفتادند و انگار که از همان اول دائمی بودند. دندان عقلم جایی آن‌پشت‌ها که با چشم قابل دیدن نیست و فقط عکس رادیولوژی نشان می‌دهد، کامل و آرام و زیبا جا خشک کرده، ولی هنوز دندان‌های آسیاب من نیفتادند و گویی که از همان اول دائمی بودند. به همین خاطر هم بیشترین خرابی‌های ظاهری برای این دندان‌های آسیاب است! با این حال دو دندان شیری‌ام (یعنی شیری سابق!) تا به کنون عصب‌کشی شده. خدا رو شکر که آسیاب‌هایم آسیب جدی‌ای ندیدند.

دوازده سالم بود که رفتیم دندانپزشکی! آن دکتر حرامزاده حتی صبر نکرد که بی‌حس شود! بی‌ناموس شاید فکر می‌کرد من دروغ می‌گویم! این روزها که می‌روم دندانپزشکی دو تا سه بار بی‌حسی میزنند تا عمل کنند. یا شاید هم باید بیشتر از بقیه صبر کنم که بی‌حس شود. خلاصه دندان را با چه ضرب و زوری کشید و من تا خانه داشتم شبیه اهل بیت حسین (ع) گریه می‌کردم. کاری ندارم بعد چند ساعت بالاخره آرام شدم. شب خوابیدم و صبح که بیدار شدم فکر می‌کنید با چه صحنه‌ای رو به رو شدم؟ کل لباسم خونی بود! طی شب خون از دهان یا دماغم ریخته بود بیرون و کل لباسم خونی شده بود. از بس روز سختی داشتم که حتی در خواب متوجه‌ش هم نشده بودم. تا آن موقع و حتی بعد از آن هم این میزان خون از خودم روی لباس‌های ندیده بودم. یا مثلا من از هفت سالگی تا هفده سالگی در مدرسه کتک خوردن از عوامل مدرسه را تجربه کردم. دردناک‌ترین‌شان آن‌هایی نبود که نیروی بیشتری داشت! آن‌هایی بود که الکی زدند. کاری ندارم بگذریم.

آره خلاصه! من اینجوری زندگی کردم و تنها هم نیستم. از من زیاد است. منتها بندگان خدا صدایشان در نمی‌آید و مثل دیگر دهه هشتادی‌هایی که بیشتر مایل به دهه نود هستند و غر می‌زنند و نغ نغ می‌کنند نیستند! وبلاگ ندارند. چنل دیلی ندارند. فالوورهای زیادی ندارند. مثل من چسناله نمی‌کنند. خیلی‌هایشان الان دارند نان می‌برند سر سفره خانواده‌شان و قرار نیست کار بزرگی در دنیا انجام دهند. دهه‌هشتادی‌هایی وجود دارند که با وجود اختلاف عقیده شدید، می‌نشینند کنارت و با تو سیگار می‌کشند! در حالی که یک عده حتی حوصله شنیدن حرف ندارند! بعد می‌گویند اینان دهه هشتادی‌اند و با دیگر دهه هشتادی‌ها جمع می‌بندند. احمق نباشید! دهه هشتاد هیچ فرقی با هیچ دهه دیگری ندارد. نمی‌شود برای همه یک نسخه نوشت. همه‌شان احمق نیستند، همه‌شان هم آزاد و باحال و خفن نیستند. آن‌هایی که فکر می‌کنند آزاد هستند لزوماً عاقل نیستند و آن‌هایی که قانون‌مدارند، احمق نیستند. درون دهه هشتاد مملوء است از آدم‌های احمق و فهمیده و کاری و تنبل و سالم و معتاد و ورزشکار و کوفت و زهرمار همچنان که در طول کل تاریخ بوده و هست! کسی که گفت دهه هشتادی‌ها بهتر از متولدین دیگر دهه‌ها هستند احمق است. کسی که گفت دهه هشتادی‌ها احمق هستند هم احمق است. چون دهه هشتاد یک نفر نیست که بشود برایش یک نسخه نوشت. نمی‌شود یک دهه هشتادی غرغروی لوس با شلوار پاره‌پوره را با دهه هشتادی که دارد کار می‌کند و سر سفره زن و بچه نان می‌برد و شلوارش هم راسته است، یکی کرد. والسلام...